احتشام نامه

مجموعه اشعار غلامحسین احتشام زاده

مجموعه اشعار غلامحسین احتشام زاده

۲ مطلب با موضوع «امام زمان (عج)» ثبت شده است

سرود تولد امام زمان (عج)

عاشقم بدان من بروی تو
ساقیایده باده طهور
کن تو جشن ما را پر از سرور
داده حق به نرجس عجب گلی
گلبن جنان داده سنبلی
یوسف جنان مهدی آمده
عشق عاشقان مهدی آمده
نور آسمان آمده زمین
حجتی که حق داده این چنین
یابن العسگری را منم غلامم
بر لبم بود ذکر این کلام
احتشام محزون در آرزو
هستی تو بر عالم آبرو

بسته‌ام بر آن تار موی تو
باده‌ائی از آن لمعات نورمهدی
مهدی حسن کرده او ظهور
چهره‌اش فروزان چه کاکلی
از وجود زهرا و از علی
رهبر جوان مهدی آمده
حجت زمان مهدی آمده
یافته صفائی جهان از این
هاله‌ائی ز نور است ومه جبین
بسته در کمندش شدم مدام
مهدی یا بیا عمر و شد تمام
مانده تا ببیند رخت نکو
عاشقان ز وصل تو گفتگو

ای عزیز زهرا مهدی -  ای گل ما
خلق و خوی زهرا- مهدی- ای گل ما
لاله روی زهرا- مهدی- ای گل ما
آرزوی زهرا- مهدی- ای گل ما
آبروی زهرا- مهدی- ای گل ما
گفتگوی زهرا -مهدی- ای گل ما
ماه روی زهرا
مهدی- ای گل ما
خلق و خوی زهرا- مهدی- ای گل ما
لاله روی زهرا- مهدی- ای گل ما
آرزوی زهرا- مهدی- ای گل ما
آبروی زهرا- مهدی- ای گل ما
گفتگوی زهرا -مهدی- ای گل ما
ماه روی زهرا
مهدی- ای گل ما

 

مقدمت مبارک
مقدمت مبارک
مقدمت مبارک
مقدمت مبارک
مقدمت مبارک
مقدمت مبارک
مقدمت مبارک
مقدمت مبارک
مقدمت مبارک
مقدمت مبارک
مقدمت مبارک
مقدمت مبارک
مقدمت مبارک

مولودی حضرت قائم

باز این بلبل شوریده چه شوری دارد
نغمه عشق بخواند چه عجب با دل شاد
لیک هر گوشه هر محفل این عالم را
بود این ماه یقینا مه شعبان که چنین
روز مولود بود و چه عجب مولودی
شد جهان روشن از این روز بسان رخ او
باشد او ختم امامان بجهانی رهبر
وارث دین رسول است لوا در کف اوست
شادی و شور نشاط از همه آفاق بلند
همه گویند ثنا و همه خوانند ثنا
نور باران شده بر خانه نرجس از حق
دیده دل بتماشاست چه می‌بیند او
ای شه هر دو سرا دیده گریان بنگر
احتشام گریه مکن خون دل خویش مخور

 

نغمه خوان در دل گلشن چه سروری دارد
شادی شور و نشاط گل و سنبل شده یاد
بنگرم شور و نشاط است بنی‌آدم را
شورش و قل قله در خلق جهان است و زمین
مهدی قائم بالحق ره خود پیمودی
وارث علم رسول است در عالم چه نکو
رهبر کل جهان است و جهان را دلبر
ناجی دین خداوند ز چنگال عدو است
همه اهل سما روی زمین رخ بنهند
همه گویند زمین یافت دگر باره صفا
آمده ناجی دین نور خدای مطلق
که ملائک همه در خانه او از هر سو
عرق عصیان شده‌ایم ای بدو عالم رهبر
دگرت نامه اعمال نیکو گردد و پر

ماه شعبان

در مه شعبان نموده لطف خداوند
نعمت حق شد تمام در مه شعبان
سوم شعبان حسین نور خدائی
شاد ز لطف خداست حیدر و احمد
حضرت عباس نور دیده‌ی حیدر
آمده تا یاوری کند به برادر
حضرت سجاد نور و حجت یزدان
زنده از او دین حق و نام محمّد (ص)
نور و دو چشم حسین حضرت اکبر
شبه رسول خدا به خاک قدم زد
نیمه شعبان امام مهدی موعود
حجت یکتا امام و نور محمد (ص)
این مه شعبان مه رسول و بتول است
گر طلبی راحت و رضایت سرمد
گر طلبی راحت احتشام فراوان

* * *

تهنیت گویان به کل دوستان پیر و جوان
حجت حق نور مطلق رهبر آزادگان

 

قلب جهان شاد و بر لب همه لب خند
داده خدا زینتی عجیب به قرآن
آمده‌اندر جهان برای رهائی
کن صلواتی نثار روح محمّد (ص)
آمد و شد بر جهانیان دل و دلبر
کن صلواتی نثار او تو مکّرر
آمده تا دین حق دهد سر و سامان
بر لب جانبخش او کلام محمد (ص)
حجت دیگر بماز حضرت داور
بهر رسول خدا دو رود رقم زد
آمده تا شیعه را بر دره مقصود
می‌شود او باعث سرور محمّد (ص)
جمله اعمال ما به مهر قبول است
تا بتوانی دو رود گو به محمّد (ص)
کن صلواتت نثار روح امامان

* * *

شادباش این عید مولود امام عاشقان
پا نهاد اندر جهان عاشقی شد جاودان

شد مبارک ماه شعبان بر تمام شیعیان

میلاد گل جهان هستی مهدی(ع)

میلاد گل جنّت رضوان آمد
انوار خدا ز چهر گل پیدا شد
محبوب خداوند کریم و سبحان
از نور محمّد و جمال و زهرا
در دامن نرجس این گل جاویدان
کلّ ملک از سما برای تبریک
گل فرش شده روی زمین از جنّت
در روز تولّد امام مهدی
شادند تمام کائنات و هستی
آمد که جهان عاشقی را سازد
آمد که جهان ظلم را برچیدند
برخیز و گلی فشان و شادی بنما
آمد که نشان ما دهد گمشده را
گل ریز تو احتشام بر مقدم گل

 

یک حجت دیگری زیزدان آمد
یک حافظ دیگری به قرآن آمد
یک رهبر دیگری به انسان آمد
یک حیدر دیگری بدوران آمد
از بهر نجات شیعه خندان آمد
در بیت حسن زحّی سبحان آمد
بر مقدم آخرین امامان آمد
بر کالبد مُرده ما جان آمد
بر هستی ما،هستی جانان آمد
یک مرد الستی پی پیمان آمد
در دست لوا و حکم و فرمان آمد
ناجی جهان و دین و ایمان آمد
آن مقتنم مادر خوبان آمد
بانی جهان سرور و سامان آمد

سرور جهان یا مهدی

زد پا به جهان یوسف زهرا گل طاها
از نور وجودش شده روشن همه دنیا

 

شد رونق دین زاده‌ی نرجس گل زهرا
گل رنگ گرفت از رخ این مولد گلها

* * *

مهدی به جهان آمده آن حجت یکتا
شد بیت حسن جلوه‌ی رضوان دو عالم

 

شد شادی ما کامل از این تحفه به مولا
آمد ملک وحور به تبریک د مادم

* * *

رنگین دو جهان شد ز گل از اسوه‌ی آدم
مهدی به جهان آمده آن حجت یکتا

 

در ملک جنان حید رو زهرا شده خرّم
شد شادی ما کامل از این تحفه به مولا

* * *

ای روشنی روی تو از روی محمّد (ص)
ای خلق نکو تو چنان حیدر رو احمد

 

ای جلوه‌ی انوار تو از خالق سرمد
ای آنکه توئی از همه مخلوق سرآمد

* * *

آمد به بجهان مهدی ما حجت یکتا
آمد بجهان مخزن اسرار الهی

 

شد شادی ما کامل از این تحفه به مولا
آمد که دهد بر همه اعمال گواهی

* * *

آمد که کند نامه‌ما مهر و نگاهی
مهدی بجهان آمده آن حجت یکتا

 

آمد که شود بهر تو ای شیعه پناهی
شد شادی ما کامل از این تحفه بمولا

* * *

آمد بجهان حجت یکتای امامت
آمد که جهانی به رهاند به رسالت

 

آمد که جهان پر شود از نغمت و حکمت
آمد که کند باز (احتشام) در رحمت

* * *

مهدی به جهان آمده آن حجت یکتا

 

شد شادی ما کامل از این تحفه به مولا

* * *

آمد گلی

آمد گلی که جاودانه در حجاز می‌شود
آمد گلی ز مقدش جهان پیر شد جوان
آمد گلی که شادمان شد از وجودش این جهان
آمد گلی که عاشقانه فدائی‌اش شوند ز جان
آمد گلی که زنده می کند جهان عشق را
آمد گلی که بود او برای عاشقان دل
آمد گلی که می‌شود طبیب درد عاشقان
آمد گلی که در فضای پر فراز عاشقان
آمد گلی که با تمام انبیاء و مرسلین
آمد گلی یگانه دو عالم است و روزگار
آمد گلی که شیعه از وجود یُمن مقدمش
آمد گلی که از نوای دلنواز سرمدی
آمد گلی که احتشام بعد از این جهان دل

 

که غنچه‌ها به عشق او همیشه باز می‌شود
که زندگی عاشقان دوباره ساز می‌شود
وجود نازنین اوست که غرق ناز می‌شود
جهان به کار عاشقی پُر رمز و راز می‌شود
ز زندگی او جهان پر از فراز می‌شود
یک انتظاره یک آرزوی دلنواز می‌شود
به درد بی‌دوای عشق چاره ساز می‌شود
یگانه بهر عاشقان و یکه تاز می‌شود
برابراند ز عاشقی و هم تزاز می‌شود
جهان به اشتیاق او، سوز و گداز می‌شود
به عرش عشق می‌رسد چه سرافراز می‌شود
تمام گوشهای گُنگ دوباره باز می‌شود
که در ره خدا و دین، پی نماز می‌شود

آمد مهمی

آمد مهمی که جاودانه در حضور می‌شود
آمد مهمی که می‌رهاند این جهان ز تنگا
آمد مهمی که می‌رهاند از ظال و گمراهی
آمد مهمی که ماه آسمان خجل ز دیدنش
آمد مهمی که شادمانی جهان عاشقی است
آمد مهمی که زندگی به خاطرش جوان شود
آمد مهمی که می‌شود امید عاشقان دین
آمد مهمی که زنده می‌کند دوباره دین حق
آمد مهمی که در شجاعت است همچو مرتضی
آمد مهمی که جلوه می‌کند به آسمان عشق
آمد مهمی که می‌دهد نشان قبر فاطمه
آمد مهمی که می‌شود بسان خلیل بت‌شکن
آمد مهمی که احتشام کن حساب کار خود

 

ز یمن مقدمش جهان دوباره نور می‌شود
از این وجود نازنین جهان سرور می‌شود
جهان عاشقان دوباره پُرز شور می‌شود
جهان برای دیدن رخش صبور می‌شود
ز مقدمش غم از وجود شیعه دور می‌شود
زمین به خاطرش دوباره ملک حور می‌شود
که مُهر نامه ها از او، برگ عبور می‌شود
هم مقتدا، هم اقتدا، شور و نشور می‌شود
به رزمگه چو مرتضی علی جسور می‌شود
ز صوت آسمانیش، زنده ز بور می‌شود
مهدی برای فاطمه یگانه پور می‌شود
 حسود و نابکار دین ر غصه کور می‌شود
دانی که رّد به نزد او اهل قصور می‌شود

 


توسّل

اگر تو درد منو دوا کنی
توکه آگهی ز راز دل ما
همه عاشقیم و بیقرار تو
اگه تو دیده‌ی حق بین دلم
اگه بین عاشقان خسته دل
تو که معشوق جهانی گل من
همه درد من توئی طبیب من
بطلب عزیز فاطمه مرا
مهر کن تو نامه عشق دلم
دل و دیده مستحق دیدنت
من روسیه کمینه بنده‌ام
خانه امید من درگه تو
بمریض عشق کس دوا نداد
احتشامم به تو دارم التجا

 

اگه تو به عاشقت نگاه کنی
چه شود حاجت ما روا کنی
چه کنیم اشارتی بما کنی
به رخ منوّرت صفا کنی
نظری بما تو از وفا کنی
اگه زیر لب منو صدا کنی
تو دوای دل به عشوه‌ها کنی
چه شود ز غم مرا رها کنی
تو که کارها ره خدا کنی
تو شهی کرم به این گدا کنی
ریسمان گردنم تو دوا کنی
چه شود اجابت دعا کنی
تو چنین مریض را شفا کنی
چه شود نظر به بینوا کنی

خواهد آمد

یار سیرین روی، سیمین بر، سنوبر برقد و بالا خواهد آمد

جان جانان، روح ایمان، دلبر و دلدار دلها خواهد آمد

منجی عالم، گل خاتم، مسیحا دم، طبیب درد جانها خواهد آمد

رهبر دین خدا، آن آشنا بادرد ما، بهر مداوا خواهد آمد

یوسف زهرا، گل طاها، عزیز ما، دوای درد دنیا خواهد آمد

ماه عالم تاب عالم، اسوه‌ی اولاد آدم منجی امروز و فردا خواهد آمد

سید و سالار دنیا، شافع عصیان به عقبا، ناجی ما از جمیع این بلاها خواهد آمد

افتخار شیعیان و آرزوی عاشقان و رونق دین خدا از بهر احیاء خواهد آمد

بی بدیل است چون خلیل است عاشق رب جلیل است، یاور الله خواهد آمد

همچو موسی کلیم است حاکم است و هم حکیم است همچون آواز طورسینا خواهد آمد

چون سلیمان بنی فرمانده کل جهان است، در امان است، سرور و سالار کل ما سوالله خواهد آمد

شافع کل جهان است او شفیع شعبان است چون مسیحها از زمین و آسمان ها خواهد آمد

عاشق حق نور مطلق، ناخدای کشتی افتاده در گرداب دنیا خواهد آمد

او رسول است، نور چشمان بتول است، آیت هستی نزول است، همچنان جدش برای راحت ما خواهد آمد

شیعیانش انتظارند، از فراقش بی‌قرارند، مهدی موعود با تکبیر نام حی منان خواهد آمد

احتشام امیدوار است مهدیش یار است و یار است بعد مرگش جزء سربازان آقا خواهد آمد

تمام عمر عاشقان حباب شد نیامدی

چه قلبها ز داغ انتظار تو کباب شد نیامدی
تو بهترین ترانه‌ای، به نزد حق یگانه‌ائی
تمام جمعه‌ها دلم به انتظار تو نشست
چه قصه‌ها که گفته شد ز درد اشتیاق تو
چه دیده‌ها سفید شد، چه عمرها تمام شد
چه قصه‌ها در عاشقی نوشته شد کتاب شد
چه شعرها سروده شد برای روز وصل تو
بکار مردم جهان چو بنگردند عاشقان
برای واجبات دین و رفتن ره یقین
تمام طول سالها در انتظار دیدنت
تو هستی دو عالمی، ز هست توست عالمی
به بین به شیعیان خود در این جهان عاشقی
بهار عاشقی رسیده موسوم ظهور تو
سیاهی از میان برفت و نوبت هلال شد
به بین به کار مردمان، سلیقه‌ها شده عیان
به کار خویش مانده‌ایم و دل به عشق داده‌ایم
تمام عمر عاشقان به کار انتظار رفت

 

چه شامها، چه دیده‌ها ز خواب شد نیامدی
ببین که اشگ دیده‌ها گلاب شد نیامدی
دوباره جمعه و دگر خراب شد نیامدی
تمام قصه‌های ما کتاب شد نیامدی
جهان کهنه پیرو، گه شباب شد نیامدی
چه عشق‌ها در این خصوص عذاب شد نیامدی
تمام نقش عاشقان بر آب شد نیامدی
ریا به کار و کار بی‌ثواب شد نیامدی
دو روئی و ریا و پیج و تاب شد نیامدی
امید وصل چون سراب شد نیامدی
به چهر عاشقان تو نقاب شد نیامدی
چه ظلم‌ها که رفته، بی‌حساب شد نیامدی
برای مقدم تو انقلاب شد نیامدی
دوباره کشور دل آفتاب شد نیامدی
به کار دین جدّت انتخاب شد نیامدی
جهان ما دوباره بی‌حجاب شد نیامدی
به بین که عمر احتشام حباب شد نیامدی

نقش تو

من دیده‌ام به آئینه هرگاه دیده‌ام
می‌دیدمی جهان چه عجب بعد دیدنت
دل بیقرار همچو نسیم و گل بهار
گلشن چو دور از نظر باغبان شود
من عاشقم نشسته در این گلشنم بیا
در ظلمت فراق فتاده دلم چرا
تا کی تو را بعالم اندیشه بنگرم
چشمم سفید شده بره انتظار تو
من لذّت وصال تو در عالم خیال
بگذشتم از جهان و جهانی برای تو
جان و دلم همیشه وصالت بخواب دید
بگدشت عمر و طاقت جانم تمام شد
بنمای روی یار دگر عمر و عشق و جان
عمری بدیده نقش تو را احتشام دید

 

نقش تو را به آئینه دل کشیده‌ام
جز یاسمن لقای تو چیزی ندیده‌ام
چون بلبلی که تازه بگلشن رسیده‌ام
ویرانه میشود که به ویران چمیده‌ام
من تازه باغبانم و گل را نچیده‌ام
روشنگری چو روی تو یاری گزیده‌ام
عمر بهار طی شد و از کل بریده‌ام
اشگ فراق کور نموده است دیده‌ام
ای یار عالمین بجانم چشیده‌ام
جز تو ندیده، پرده غیری دریده‌ام
باور کند دمی که ز غمها رهیده‌ام
بنما ترحمی و ببین قد خمیده‌ام
لطفی بکن تو بر دل در خون طپیده‌ام
نقشت چه سود مهر تو با جان خریده‌ام

شمع این پروانه را جائی در این بازار نیست

در جهان عاشقی همچون منی بیمار نیست
عاشقان را آرزو وصل نگارست ای خدا
شوق وصل یار هر مجنون بیدل را کشد
از فراغ یار بی تا بی کند هر روز و شب
ار فراغ یار می‌نالد ز وصلش بیشتر
تا سخن گویم بدل سوزد شرارش آسمان
ناله زد درد مرا درمان نگارم میکند
گر نماید عشوه‌ائی دین و دلم یکجا دهم
سوسن و ریحان و سنبل را در این بازار عشق
گل رخشن و سوسن رخش  ریحان و سنبل روی یار
کار این میدان دل است و جنگ با نفس وجود
گر توئی عاشق مبادا شکوه بنمائی ز یار
گر دلت دیوانه عشق است با یارت بساز
احتشام از درد و غم باید بسوزی همچو شمع

 

همچو من بیمار، هجران رخ دلدار نیست
لیگ این دیوانه دل را این چنین گفتار نیست
لیک در کار دل دیوانه این رفتار نیست
در شب وصلش خدایا حرمت دیدار نیست
هرچه گویم با دل و دیوانه این کردار نیست
گوید این درد مرا درمان در این بازار نیست
وای بر من در نگارم این چنین پندار نیست
جز رخ ماهش برایم شمع شام تار نیست
جائی اندر گلشن عشق و گل و گلزار نیست
او گل گلزار عاشق این گلستان خار نیست
در پی جولان این میدان کسی سردار نیست
چون به قاموس نگار عاشقان آزار نیست
عاشق شاکی ز معشوق عاشقی بیدار نیست
شمع بی‌پروانه را دانی بر او مقدار نیست

شیدائی تو

شدایی عشق تو جهان را نظرش نیست
آن دل که تو را دید دگر هیچ برش نیست

 

گر هر دو جهان را بدهی هیچ اثرش نیست
از عالم وعقبی بگست و خبرش نیست

جز راه سر کوی تو جائی گذرش نیست

دیوانه شد این دل بجهان کار ندارد
هرگز نظری بر گل و گلزار ندارد

 

غیر از تو نخواهد یجزت یار ندارد
جز در سر کوی تو خریدار ندارد

جز دیدن روی تو خیالی بسرش نیست

جستم همه جا از پی رخسار نکویت
در صومعه و دیر بهر خانه و کویت

 

دیدم همه کس واله آن طرّه مویت
سرگشته چو من بود هزاران همه سویت

بنهاده قدم لیک چو من بی ظغرش نیست

من عاشقم و جز رخ تو هیچ نخواهم
من کمتر از آنم سخن از عشق تو گویم

 

امّا چه کسم من که ره عشق تو پوبم
باید ز نسیم سحری عطر تو بویم

لیکن دل دیوانه از این غم خدرش نیست

بنشسته دل اندر سر کوی تو به امید
دیوانه دلم جز تو بعالم چه کسی دید

 

دیوانه چه داند که بپرسند توحید
تنها بتو طالب شد و این عشق پسندید

این احتشام زار بجز تو نظرش نیست

یا مهدی

چشم امید دلم بسوی تو باشد
عاشقم عشقم وصال روی تو باشد

 

دیده و دل هردو جستجوی تو باشد
گر سخنی هست گفتگوی تو باشد

ورد زبان حُسن و خلق روی تو باشد

جستم و جویم تو را بهر دل و هر جا
بهر تو، چون منزل تو هست به دلها

 

هر دل و هر کوی دید می‌شد مأوا
هر دم و هر آن که خوانمت توئی آنجا

چشم همه عاشقان بسوی تو باشد

دیده حق بین ندارم آنکه ببینم
لیک به خاک درت نهاده جبینم

 

چهره پر نور تو به چشم یقینم
جز ره تو کی ره دگر بگزینم

منزل و مقصود جمله کوی تو باشد

خاکم و بر در گهت نشسته به امید
ای که توئی مظهر یگانه توحید

 

شاید از این ره  رخ را بتوان دید
من چه کسم حق تو را ستوده و تمجید

کرده، جهان انتظار روی تو باشد

ای علم نصرت خدای یگانه
ای که وجودت ز احمد است نشانه

 

مانده امانت بدست توبه زمان
دین خدا از تو مانده نیست فسانه

دیده باطن اسیر موی تو باشد

ما که در این درگهیم پست تر از خاک
گوشه‌ی چشمی نما که سینه کنم چاک

 

کن تو عنایت شها بدیده نمناک
مانده به غم احتشام ای شه لولاک

حجت حق جان به گفتگوی تو باشد

نوحه توسل به آقا امام زمان (ع)

گر شیعه دردمندی     آقامون صدا کن

تاب و توانم مهدی
آرام جانم مهدی

آقا شوم فدایت چون خاک زیر پایت

بهتر ز جانم مهدی
ورد زبانم مهدی

گر شیعه دردمندی       آقامون صدا کن

تاب و توانم مهدی
آرام جانم مهدی

دل عاشق نگاهت مفتون روی ماهت

ای مهربانم مهدی
تاب و توانم مهدی

گر شیعه درمندی       آقامون رو صدا کن

تاب و توانم مهدی
آرام جانم مهدی

عالم در انتظار است        جان و دل بیقرار است

ای خوش زبانم مهدی
تاب و توانم مهدی

گر شیعه درمندی     آقامون و صدا کن

تاب و توانم مهئدی
آرام جانم مهدی

آقا بگو کجائی      کی ماه من میائی

روح قرآنم مهدی
بهتر ز جانم مهدی

گر شیعه دردمندی            آقامون و صدا کن

تاب و توانم مهدی
آرام جانم مهدی

ای روح پاک قرآن بستی تو عهد و پیمان

سرو روانم مهدی
ورد زبانم مهدی

گر شیعه دردمندی    آقامون  و صدا کن

تاب و توانم مهدی
آرام جانم مهدی

شد احتشام گریان از هجر تو پریشان

ای جاودانم مهدی
آزرده جانم مهدی

گر شیعه دردمندی      آقامون  و صدا کن

تاب و توانم مهدی
آرام جانم مهدی


 

هر درد بی‌دوا را          با نام او دوا کن

روح و روانم مهدی
جان جهانم مهدی

جان میدهم برایت دارم به لب ثنایت

روح و روانم مهدی
جان جهانم مهدی

هر درد بی‌دوا را    با نام او دوا کن

روح و روانم مهدی
جان جهانم مهدی

در دل نهفته آهت در راه و در پناهت

شوق بیانم مهدی
جان جهانم مهدی

هر درد بی‌دوا و     با نام او دوا کن

روح و روانم مهدی
جان جهانم مهدی

دلها به ره گذار است جانها فدای یار است

ای خوش بیانم مهدی
جان جهانم مهدی

هر درد بی‌دوا را با نام او دوا کن

روح و روانم مهدی
جان جهانم مهدی

دل می‌کند دعائی        شاید شما بیائی

ماه کنعانم مهدی
جان جهانم مهدی

هر درد بی‌دوا را         با نام او دوا کن

روح و روانم مهدی
جان جهانم مهدی

عشاق تو فراوان مشتاق دیدن از جان

آرام جانم مهدی
جان جهانم مهدی

هر درد بی‌دوا را      با نام او دوا کن

روح و روانم مهدی
جان جهانم مهدی

هر جمعه گوید الان آید زره مهدی جان

ترسم نمانم مهدی
جان جهانم مهدی

هر درد بی دوا را         با نام او دوا کن

روح و روانم مهدی
جان جهانم مهدی

 

کار جهان بی‌تو مشگل است

ای گل بیا که کار جهان بی‌تو مشگل است
محو تو عاشقان جهان ای گل وجود
امید میرود که بیائی بیا بیا
مشتاق دیدن رخت ای یار آشنا
بازآ که درد هجرامان را بریده است
شاهان عالمی به برکوی وصل تو
جانا به غیر تو دل مارا نمی‌خرند
دل را به غیر عشق تو عشقی مجاب نیست
ما را شماتت کس و ناکس نه می‌زند
دل را به سر هوای گل و لاله‌ائی نماند
هر عاشقی به کار دل و عشق خود خوش است
هر دل که غیر عشق تو عشقی گزیده است
دیدند عاشقان حقیقت تو را به چشم
یارا به احتشام عنایت کن از وفا

 

ای گل بیا که منتظرت یک جهان دل است
نام تو ای امید جهان نقل محفل است
دانی که بهر تو دل و هر دیده منزل است
آری که یار منتظر یار خوشگل است
با دیدن رخ تو همه درد زائل است
دانی اگر هزار شود باز سائل است
عشق تو در تمامی یک عمر حاصل است
تنها توئی و دل بمراد تو مایل است
زیرا که عشق پاک تو بر جمله حائل است
ما را هوای آن گُل زیبا و سنبل است
این عشق ما به دیدن روی تو کامل است
من فاش گویم آن ره و آن عشق باطل است
کشتی عمر معرفت دوست ساحل است
دانی که او به مسئله عشق کاهل است

یا مهدی

نقش دل و دیده روی یار است هنوز
نقشی نبود در دل و جان جز رخ او
چون ابر بهاران همه این دیده و دل
بی‌یار نخواهد دل من روز و شبان
امید وصال روی او دارد دل
گفتند که انتظار شرط عشق است
ما منتظرانیم به راهت ای دوست
لطف تو اگر شامل دل گردد دوست
بی‌عشق تو کی توان در عالم بودن
غیر از تو نخواهد دل و جان یاری را
گر پا به نهی به دیده‌گانم روزی
شاد است به عشقت احتشام ای مهدی

 

دل مانده گرفتار نگار است هنوز
دل از غم هجر بی‌قرار است هنوز
از درد فراق اشگبار است هنوز
جان و دل و دیده خوار و زار است هنوز
زین رو همه دم در انتظار است هنوز
هجر تو بعالم افتخار است هنوز
جان در ره عشقت استوار است هنوز
بین جان و دلم در اختیار است هنوز
عشق تو به جانم آشکار است هنوز
بی روی تو تیره روزگار است هنوز
آن روز برایم، یادگار است هنوز
بی تو دو جهان تیره و تار است هنوز

دو بیتی

خوش باش، بهار خوش به خوش روئی گل
اندوختن و فکر خور و خواب مباش

* * *

ما را به جز از غم تو، غم نیست به دل
دل بسته به امید وصالت روزی

* * *

با عشق تو هر کجا که پا بگذارم
من در عجبم چگونه در روز جزا

* * *

مردم به امید زندگانی دارند
این نظم و نظام تو که در کار دل است

* * *

دل بسته به عالم وجودیم هنوز
تا راه وصال تو به پایان آید

* * *

ناز تو خریدار جهانی دارد
من مانده در اینم که در ایام وصال

* * *

گردل طلبی صاحب دل پیدا کن
عاشق شده ائی اگر به راه مقصود

 

آسوده به زی در جهان چون بلبل
سرشار ز عشق شو بسان شنبل

* * *

کار دو جهان ز انتظارت مشگل
کی می‌شوی آقا تو چراغ محفل

* * *

از لطف تو می‌شود دو عالم یارم
با عشق تو میتوان کنند آزارم

* * *

عشاق به عشق تو جوانی دارند
در درگه دل جا و مکانی دارند

* * *

ما در ره عشق در عبودیم هنوز
در درگه ایزد به سجودیم هنوز

* * *

نام تو عجب شور بیانی دارد
این دل به بر تو چه زبانی دارد

* * *

خواهان که ائی به زندگی افشا کن
پنهان و عیان خویش را شیدا کن

دو بیتی

ما را غم بیداد گری خواهد کشت
رنج و غم انتظار بر ما سهل است

* * *

ترسم که عمر صبر سر آید در عاشقی
ای دل در انتظار وصالش بمان، بمان

* * *

از عشق گر سخن نکنی پس چه میکنی
گر راحت جهان طلبی در ره وفا

* * *

ای که دل بردی ز عالم، عالمی قربان تو
عالمی جانها به کف، چشم انتظار مقدمت

* * *

سالها ما باده توش از جام عشقت بوده‌ایم
چشم امید دل و جان بر تو بستم ای طبیب

* * *

گلزار جهان جز گل روی تو ندارد
ما جز گل روی تو نچیدیم ز شاخی

* * *

عالم به عشق زنده و عاشق به عشق دل
عالم به انتظار رخ یار زنده است

 

درد و غم این در بدری خواهد کشت
ما را غم این بی‌خبری خواهد کشت

* * *

ترسم نفس ز سینه برآید در عاشقی
این درب بسته یارگشاید در عاشقی

* * *

گر نفس خود کفن نکنی پس چه میکنی
دل را برون ز تن نکنی پس چه میکنی

* * *

نه قدم بر دیدگانم، دیده در فرمان تو
عالمی قربان کنند جان، بر تو و جانان تو

* * *

رخ به خاک کویت ای جان جهان می‌سوده‌ایم
چون طبیب درد داریم، ما ز غم آسوده‌ایم

* * *

کو شاخ و بری تا که چنین بار بیارد
گو کاتب عشاق، که نامم بنگارد

* * *

یا رب مکن که دل شود از عشق خود خجل
توفیق وصل قسمت ما کن نه خاک و گل

دو بیتی

الا که طالب دیدار روی جانانی
هزار دیده اگر بهر انتظار کُشی

* * *

صفای مقدم دلدادگان عشق خوش است
هزار سال اگر دیده‌گان به ره دوزی

* * *

بمقدم گل جاوید عشق گل ریزید
صفای گلشن ما کامل است با این گل

* * *

ای نازنین من دل من در نیاز توست
با ما نمی‌پری ز چه ای ماه پیکرم

* * *

رسم وفا به عاشقی و عاشقان خوش است
با عشوه‌ائی زیار اگر جان دهی سزاست

* * *

ضمنا رنج فراغت دلم آزرده نمود
چند باید به رهت دیده و جان بگذارم

* * *

ما تاب انتظار تو با جان خریده‌ایم
از جان گذشته در ره تو جان نهاده ایم

 

ز عشق و عاشقی دلبران چه میدانی
هنوز در ره او کودک دبستانی

* * *

بهار و جلوه در این جاودانه عشق خوش است
برای دیدن آن گلستان عشق خوش است

* * *

به خیر مقدم مولای عشق برخیزید
بدست عشق بر این گلشن گل آویزید

* * *

دل عاشق رخ تو و ساز و نوا از توست
دل بی رخ تو در غم و سوز گداز توست

* * *

دیدار روی یار به پیر و جوان خوش است
جان چیست، چون به عشق شوی جاودان خوش است

* * *

هجرت ای ماه رخم، جان و دل افسرده نمود
لحظه‌ها سال شد، عشاق تو دل مرده نموده

* * *

در راه تو به جان خط بطلان کشیده‌ام
عمر است در ره تو شماتت شنیده‌ام

دو بیتی

اندر ره تو رنج کشیدن نوش است
گر طالب خورشید شدی همچون ماه

* * *

شاهان عالم چون گدایان
دارند امید و التجائی

* * *

در انتظار دیدن رویت گذشت عمر
آیا نمی‌شود که پیامی بما دهی

* * *

کی ز خواب ناز برخیزی گلم
محو دیدار تو ام ای نازنین

* * *

ای یار من بیا که ناز تو از دل خریده‌ام
عمری به انتظار و دگر عمرها چنین

* * *

مجنون صفت در انتظارم، گل من
دنیا ندارد قدر تنها ماندنت

* * *

سلام آباد من آباد باشد
به خوبی تازگی، بهتر ز گلها

 

ظلمت ز پی نور دویدن نوش است
آسوده به نور خود رسیدن نوش است

* * *

بر درگه تو اشگ باران
شاید پذیری تو جز یاران

* * *

مائم و بیقراری دل در رکاب تو
خطی، نوشته‌ائی و کلامی بما دهی

* * *

تا ز دیدارت شود حل مشگلم
کی‌شود وصل گل من حاصلم

* * *

در انتظار روی تو زعالم بریده‌ام
صرف تو می‌کنم، چو تو یاری ندیده‌ام

* * *

از بهر تو دل بیقرارم، گل من
بی تو چه تلخ است روزگارم، گل من

* * *

همیشه مثل گلها شاد باشد
زبازی زمان آزاد باشد

 


انتظار

در کاخ دل نشینی از دل خبر نداری
تا کی ز حال زار، عاشق خبر نگیری
مائیم چون گدایان، نزد چو شاهی حسنی
بی‌ماه رویت ای دوست، ما روشنی نداریم
هر عاشقی در عالم، یک ملجی گزیده
در ظلمت نگاه، دنیا پرست و دونان
در ظلمت شب عشق، خواهان عشقت هستیم
گر دست ما بگیری، ای دست گیر عالم
ما با تو بوده هستیم، دنیا نه، دین پرستیم
از درد بی‌قراری، از رنج انتظاری
بیلان کاری دل، امضائی تو نیاز است
آقا نظاره‌ائی کن، بر جمله رو سیاهان
ارباب ما تو هستی، ما جملگی غلامیم

 

ما پا برهنه دور کاخ تو در طوفیم
از رنج بیقراری، پیچیده چون کلافیم
دریاب این گدارا، دلبسته برنگاهیم
در ظلمت دل هستیم، خواهان چون تو ماهیم
تو ملج جهان، ما بی تو بی‌پناهیم
ما را صفی نگارند، گویند کهنه خواهیم
گر عشق تو نباشد، ما جمله  قعر چاهیم
ما را ز غم رهانی، دانی به کوره راهیم
بر عشق پاک خوبان، دلداده و گواهیم
چون مرغک گرفتار، در سوز و اشگ و آهیم
اینگونه گر نباشد، ما جمله روسیاهیم
گوئیم از دل و جان، آقا تو را سپاهیم
این احتشام گوید، ما غرق در گناهیم

انتظار امام زمان

تا کی دل ما غرق تمنای تو باشد
ما دل شده‌گانیم در این راه به عالم
دردی است به عشاق جهان از غم هجرت
مجنون صفت عالم ز پی دیدن رویت
هر سرو که در عالم هستی دل و جان دید
هر جا سخن عشق ز یک دل شده دیدیم
هر دیده که از درد فراق اشگ بریزد
هر دیده‌ی مشتاق شب هنگام بخوابد
دانم که تو هم عاشق عشاق جهانی
امید دل جمله عشاق تو هستی
دل طالب دیدار گل باغ رسول است
خورشید جهان ساز دو عالم بنما رخ
امید جهانی و جهان در پی وصلت
باز آ که جهانی شده از بهر تو دل تنگ

 

محو تو و آن صورت زیبای تو باشد
گوش دل ما در پی آوای تو باشد
دانی همه محتاج مداوای تو باشد
مضتون تو و عاشق و شیدای تو باشد
در یاد تو و آن قدر عنای تو باشد
نام تو تجلّی کند آوای تو باشد
اشگ همه جاری شد، دریای تو باشد
نقش تو شود ظاهر و رویای تو باشد
جانهای جهان در ره جانهای تو باشد
دل بسته جهان در پی فردای تو باشد
دلهای جهان گل شده گلهای تو باشد
تا چشم دو عالم همه بینای تو باشد
باید همه جا مُهر تو، امضای تو باشد
دلها ز تو شادان و مصفای تو باشد

انتظار

تو را من دوست می‌دارم ز جان و دل

تو هستی نازنین یارم

توئی رونق به بازارم

تو را با دل خریدارم

فراغت کرده بیمارم

گرفتارم به عشقت نازنین رویم، تو هستی یار خوب و نیک کردارم

ز شوق وصل تو هرشب ستاره می‌شمارم

نه خوابم نه که بیدارم

نه مستم نه که هشیارم

تمام فکر و ذکرم شوق وصل است     وصل دلدارم

نمی‌دانم ز حال خود چه چیزی کرده          آزارم

همی‌دانم ز درد هجر تو بی‌خواب و تب دارم

نه اینجایم نه آنجایم زمین و آسمان و بر سر دارم

نمی‌خواهم دوا، من درد هجرت دوست می‌دارم

چه شیرین است درد انتظارت کرده دیندارم

ز شوق وصل هرگاهی ز دیده اشگ می‌بارم

گرفتارم، گرفتار تو ای زیبا رخم ای نازنین یارم

 

دو بیتی

تو نور خداوند مبینی مهدی
گفتم به دلم چه هدیه داری امشب

* * *

تو آتینه‌ی خدا نمائی مهدی
محتاج تو شد دین خدائی رسول

* * *

مهدی تو امید عالم هستی مهدی
عالم به ظهورت انتظاری دارد

* * *

مهدی دل ما مانده به راه تو هنوز
مهدی همه انتظار رویت دارند

* * *

گفتم به ظهورت دل ما شاد شود
بگدشت جهان عمر ما آقا جان

 

تو آئینه‌ی اهل یقینی مهدی
گفتا صلوات بهر مهدی مهدی

* * *

بر امر خدا بحق رضائی مهدی
عالم بتو دارند التجائی مهدی

* * *

تو باعث بود و هست و هستی مهدی
در امر خدا بوده و هستی مهدی

* * *

مهدی دل ما گواه راه تو هنوز
مهدی همه در پناه راه تو هنوز

* * *

با دیدن رویت همه فریاد شود
شاید به ظهورت که ز ما زیاد شود

دو بیتی

گفتم ضمابی تو چها باید کرد
کی می‌شود آن روی قشنگت را دید

* * *

سالها در طلب عشق چها بر ما رفت
این جفا پیشه نگاری که بما وعده نمود

* * *

شاها به گدایت نظری خواهی کرد
بر کودک خرد عشق ما ای مولا

* * *

رنج دو جهان برای عشق تو کم است
عشاق به انتظار رویت ای دوست

* * *

حدیث عشق تو در هر کجا نباید گفت
هزار سال اگر عمر ما دوام کند

* * *

ما خلقت دنیای تو هستیم که هستیم
خاک و گل ما بهر تو سفتدند از اول

* * *

ای یار من بیا، که ناز تو را من خریده‌ام
عمری به انتظار و دگر عمرها چنین

 

از بهر تو روز وشب دعا باید کرد
در روز وصال شکر خدا باید کرد

* * *

عمر کوتاه ز کف رفت و جفا بر ما رفت
خلف گفتار نمود و، ز برم تنها رفت

* * *

از کوی محبان گذری خواهی کرد
دانم که ز لطفت پدری خواهی کرد

* * *

پشت فلک از فراق عشق تو خم است
چشم فلکی مانده به راه تو نم است

* * *

ز درد هجر نباید ز عشق تو آشفت
به انتظار نباید ز دیده اشگی سفت

* * *

از جام طهورای تو مستیم که هستیم
غیر از تو ز عالم همه رستیم که هستیم

* * *

در انتظار روی تو ز عالم بریده‌ام
صرف تو می‌کنم چو تو یاری ندیده‌ام

دو بیتی

گفتم به ستاره ائی چرا پیدائی
گفتم که من از شوق وصالش مستم

* * *

دل من مانده در کویت شدم من عاشق رویت
ببوسم روی نیکویت نشینم کاش پهلویت

* * *

روز و شب می‌نگرم عکس و جمالت ای یار
دل گرفتار رخ توست، جز از این چه کند

* * *

سلامی نثار رخ خوب یاران
سلامی به یاران خوب و وفادار

* * *

از گل و لاله رخت خوب‌تر است
دل ما نقش تو را خواسته است

 

گفتا تو چرا ندیده راشیدائی
گفتا منم از نور جمالش هستم

* * *

اسیر طره مویت فدای خال ابرویت
شوم مست ز عطر دلجویت بگیرم دست و بازویت

* * *

مست و مدهوش تو گردم ز نگاهت دلدار
من خریدار تو ام، جان به کفنم در بازار

* * *

سلامی چو برگ گل، بر گلعزاران
سلامی به گلها و بر غنچه زاران

* * *

دیدنت از گل و گلخانه سر است
با تو بودن به دل و جان ثمر است

دو بیتی

ای راز شبهای جوانی
دل روز و شب اندر خیالت

* * *

ای جاودان در روزگاران
دلها همه مفتون به رویت

* * *

شاهان عالم چون گدایان
دارند امید و التجائی

* * *

صبر کردم در خیالم تا تو را ببینم دوباره
صبر کردم جان من جانان من آئی هماره

* * *

از غمت امشب هزاران ناله بر کیوان نمایم
انقدر نالم برای دیدن رویت چو مجنون

* * *

ز چه یار مهربانم تو بما نظر نداری
ز چه نیستی بیادم ندهی پیام گاهی

* * *

نازیننا دل هوای دیدنت دارد کجائی
بر سر سجاده می‌گیرم هیمشه از برایت

 

ای نور عشق و زندگانی
کی گیری از ما یک نشانی

* * *

ای آرزو ای عشق یاران
کی می‌کنی رخ آشکاران

* * *

بر درگه تو اشگباران
شاید پذیری در جز یاران

* * *

صبر کردم تا بیائی با نگاهی با اشاره
درد غمهای دل ما با تو خواهد گشت چاره

* * *

دست و دل بردارم و غم در بر جانان نمایم
تا که رخ بنمائیم این عهد را پیمان نماییم

* * *

مگر از دل حزینم گل من خبر نداری
تو مگر ز عشق و حال و دل من خبر نداری

* * *

روز و شب در انتظارم شاید ای آقا بیائی
دل پریشان از فراق است یار زیبارو دوائی

دو بیتی

دیدن لحظه وصل تو تماشا دارد
دیده دل برهت مانده اماما بازآ

* * *

سلام آقا گل شیرین بیانم
بیا آقا بیا این روز جمعه

* * *

سلام ای نازنین من گل من
بیا آقا ببینم روی ماهت

* * *

چرا ای نازنین با ما نجوشی
تو را جوئیم و ما در انتظاریم

* * *

 

 

دل ز شوق تو اگر جان بدهد جا دارد
دیده بهر قدمت یار تمنّا دارد

* * *

ز گل بهتر توئی آرام جانم
بیا ببینم تو را یار جوانم

* * *

سلام ای بهترین من دل من
تمام عمر ذکرت حاصل من

* * *

چرا رویت عزیز از ما بپوشی
برای دیدنت از دل بکوشیم

* * *



 

دو بیتی

نا مهربانی‌ها دلم سوزاند و زد آتش بجان
بگذر از این راه جفا راه وفا را پیشه کن

* * *

رسم و راه عاشقی این گونه نیست
تا توانی مهربانی پیشه کن

* * *

به سردی گر، گراید کار دیگر می‌شود مشگل
ز نخل بی‌وفایی برگ و بر هرگز نچیده کس

* * *

بهار عشق خزان می‌کنی بهانه مگیر
صفای عشق به عشق است و مهربانی دل

* * *

دیدن لحظه وصل تو تماشا دارد
دیده‌ی دل به رهت ماندهُ اما اما بازآ

* * *

اندر غم فراق دلم صبر می‌کنم
تلخ است لحظه‌های غمت لیک چاره نیست

* * *

ای نازنینم، ای مه جبیبم
بادل وفا کن، ترک جفا کن

 

درد فراغت می‌کند مجنون تو بی‌خانمان
این مرغک بی‌بال و پر ترسم گریزد آشیان

* * *

دل بریدن این چنین مردونه نیست
باخبر شو خانه هست و خانه نیست

* * *

مکن کاری که بگریزد محبتهای دل از دل
مکن خاموش با نامهربانی نور این محفل

* * *

بکن به کار دل خویش لحظه‌ائی تدبیر
بیا تو قهر مکن یار می‌شود دلگیر

* * *

دل ز شوق تو اگر جان بدهد جا دارد
دیده بهر قدمت یار تمنّا دارد

* * *

محرومم از نگاه گلم، صبر می‌کنم
چون بهر توست ناز گلم صبر می‌کنم

* * *

ای بهتر از گل، داغت نبینم
از درد هجرت، من دل غمینم

دو بیتی

ای نازنین گلم به شما می‌کنم سلام
امیدوارم آنکه شوی شاد و شادکام

* * *

پرسیدم از دلم که چرا کم محبتی
عهد و وفا ز دلبر جانانه رسم نیست

* * *

آرام تر از گل بجهان هیچ‌کسی نیست
دل عاشق و شیدای تو باشد به دو عالم

* * *

خواهد دلم پیوسته با روی تو باشم
اما تو می‌رانی مرا با هر بهانه

* * *

تو گل خندان منی یار خوش الحال منی

* * *

شیرین تر از عسل گل من ناز میکنی
گفتم بکن تو یاد ز ما هر زمان که شد

* * *

نا زنینا از چه با ما ناز داری
دلبری کردی ریگ برق نگاهت

* * *

ای دل چرا با ما چنین نامهربانی می‌کنی
تا کسی سر قهر و عناد، این رسم و راه عشق نیست

 

صبحت بخیر  ای گل خوبم به هر کلام
آیا تو می‌پذیری از این رو سیه سلام

* * *

گفتا محبت است که محبت بیاورد
مهر و وفاست آنکه دل از دیده می‌برد

* * *

تو همچو گلی جان و دل آرام تو باشد
مفتون تو ام، عاشقم دل رام تو باشد

* * *

مجنونم و خواهم که پهلوی تو باشم
من مانده‌ام با دل که در کوی تو باشم

* * *

جانی و جانان منی هم عهد و پیمان منی

* * *

با ما دوباره عشوه رو آغاز می‌کنی
با گفتن سلام دلم باز می‌کنی

* * *

با وفایم بی‌وفایی ساز داری
حالیا صد عشوه‌اندر کاری

* * *

رسم وفا اینگونه نیست، آزرده جان می‌کنی
این شادمانی را چرا، ناشادمانی می‌کنی

دو بیتی

از هجر رویت، روزم چه مویت
ای نازنینم، ای مه جنینم

* * *

فقیر عشق ستمدیده را نباید کشت
قدم به کار گه عشق گر زدی عاشق

* * *

ای دیده براه یار خواهی ماندن
از درد فراق روی جانان خویش

* * *

این جمعه موعود تو کی می‌آئی
این آرزوی نهفته عشاق است

* * *

آقا تو بیا به مجلس ما و ببین
این مجلس بی‌ریای هر جمعه ما

* * *

عاشق به تمنای رخت جان به فشاند
آقا تو بیا رخ بنما عاشق خود بین

* * *

سالها در انتظارت با خدایم راز دارم
طالب وصل تو بودم این شده تنها دعایم

 

بگذشتی از، عشق آتشینم
دورت بگردم، داغت نبینم

* * *

نشان ز عشق اگر داشتی نباید شست
بکوش در ره عشقت مشو تو هرگز سُست

* * *

یک عمر به انتظار خواهی ماندن
هر روز و شب اشکبار خواهی ماندن

* * *

دانی که امید جمله دلهائی
این جمعه بیا که دل شود شیدائی

* * *

دلها همه از هجر تو گردیده غمین
با نام شما بپا کنند اهل دین

* * *

هر جمعه به عشق رخ تو ندبه بخواند
یا بانگ بر آور که به سر خود برساند

* * *

بی‌تو ماندم از دل و جان بهر تو آواز دارم
بهر دیدار تو آقا میل پر پرواز دارم

دوبیتی

ساقیاجمعه بیا عشرت ما را تو بساز
مصلحت نیست که ما بی‌تو به عشرت باشیم

* * *

گل یأس زندگانی، غم عاشقان بدانی
تو که ماه عالمینی، گل گلزار حسینی

* * *

از گل به جهان گل و گلابی باید
تا کی تو گلم به گلستان مینازی

* * *

سلام ای نازنین ماه رویم
تو می‌دانی که دارم شوق دیدار

* * *

پنهان نمی‌کنم که تو را دوست دارمت
با ما نمی‌پری ز چه ای نازنین من

* * *

دانی که بیقرارم          هردم در انتظارم
تو ماه عالمینی                     گل واژه حسینی
عاقل نه ائی اگر که کنی عشق خود رها
کاری نکن ز کرده شوی نادم ای جوان

 

ساغرم پر کن از آن باده و چنگی بنواز
تو بیا تا که شود محفل ما ناز و نیاز

* * *

چه شود ز روی رفعت، به وصالم برسانی
چه شود عزیز زهرا، خبری بما رسانی

* * *

در کار جهان دل حسابی باید
دانی که به عشق تو خرابی باید

* * *

تو را من در کجا باید بجویم
تو دانی دوستت دارم نکویم

* * *

می‌سوزد این دلم ز چه تنها گذارمت
من دوست دارمت نکن این کار را به من

* * *

شاید ره جوابی                 آید ز گلغرارم
من عاشقم به رویت           جانی به روزگارم
پیدا نمی‌شود چو گلی یار بر شما
بنما تعمق از گل نازت مشو جد