احتشام نامه

مجموعه اشعار غلامحسین احتشام زاده

مجموعه اشعار غلامحسین احتشام زاده

۲۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

بنام خدایی که مانند و چونی و همتا ندارد

بنام محمد که در آفرینش گل است و گل مهربانی بکارد

بنام امیری که بر حاکمان درس نیکی و الفت به مردم سپارد

بنام گل یاس یزدان که تخم وفا و محبت بکارد

بنام حسن سبز پوش پیغمبر که صلح و سلامت ببارد

بنام حسینی که سر نزد حکام ظالم به پایین نیارد

بنام یگانه خدای علی و محمد (ص)

بنام گلی نیکی و مهربان سرمد

بنام دو تا سروران جنان پور احمد

خدایا تو بنما قبول این عزا را

رسان کربلای حسین این گدا را

بدادم رسان وقت موعود آن یاور آشنا را

زند مهر و امضا قبولی ما را

که ما هم شویم هم چنان عاشقانی که زهرا یکایک به صحرای محشر شمارد

بمانم در آن صف که عباس دستم فشارد

که خوشنود مولا شود آب کوثر بیارد

بنوشاندم، صحه بر دفتر خوب اعمال و عشقم گذارد

مرا جنت العشق ماوا دهد، بر عزیزان داور سپارد

محبت کند جز خوبان درگه شمارد

رسول خدا نقش زیبای عشقم نگارد

به جنت مرا بر حسین و حسن بر سپارد

بگوید عزا دار ما بوده و عشق ما را در آن سینه دارد

ببین احتشام عشق خوبان چها کرد

تو را از غم و رنج و عقبا رها کرد

برایت امام زمانت دعا کرد

تو را با عزیزان حق آشنا کرد

بوصل نگارت رسیدی همه دردهایت دوا کرد

خدایا تو معشوق و عاشق شناسی

تو را بندگانت پرستند بهر نوع و خاصی

تو را می پرستند بهر شکل و رنگ و لباسی

بتو التجا دارن و التماسی

که تو آفریننده عالمی و اساسی

تو این بندگان گنه کار خود می شناسی

تو خلاقی و صاحب هر خواصی

تو ما را رها کن ز خوف و هراسی

حقیقت به بخش و عطا کن خلاصی

بنام تو آغاز هر مجمع و هر کلاسی

ز تو دارم ای داورم التماسی

ببخشا بما ای خدا ناسپاسی

به نام خدایی که همتا ندارد

بنام رسولی که در آفرینش گل مهربانی بکارد

بنام امیری که تیغش بروی ضعیفی به پایین نیارد

بنام گلی ز ابتدا تخم احسان و نیکی بکارد

بنام فروزنده جانی که بنیان صلح و سلامت در عالم گذارد

بنام گل جاودانی که دست فرومایگان کی  فشارد

بنام خدا و علی و محمد (ص)

بنام گل جاودانی سرمد

بنام حسین و حسن پور احمد 

خدا که خالق جان است و جاودان و عیان است

هر آنچه دیده ببیند در آن خدا به بیان است

زتیرگی و پلیدی به نور و روشنی عشق

تجلی دو جهان و فروغ هستی و جان است

بنام خالق هستی بنام هست پرستی
 

که جاودان دو عالم خدای هر دو جهان است
 

تمام ممکن ایجاد و ممکنات دو عالم
 

که هرچه هست در عالم از او،زاواست،نشان است
 

هر آنچه را نگری مالکش خدا و خدا هست
 

بحکم اوست در عالم که چرخ عشق روان است
 

به اذن خالق هستی تویی هر آنچه که هستی
 

که هستی است بحکمش همیشه در جریان است
 

به عشق اوست جهان و جهانیان دو عالم
 

اگر که بنده ببیند جهان به امن و امان است
 

حساب کار دو عالم به عشق اوست دمادم
 

که چرخش فلک و مهر و ماه و باد و زمان است
 

تو احتشام بر و بندگی خالق جان کن
 

که خالق است به جان ها عیان به دیده نهان است
 

 

با یاد و نام یگانه خالق هستی

با نام آنکه از نیستی بوجود آورده ممکنات و هستی

با نام آنکه جان آفرید و هستی

با نام آنکه رهانید بندگان را از پلیدی و پستی

با نام و یاد شکنده بتها و بنیانگذار یکتا پرستی

با نام و یاد مولای دو عالم اولین و آخرین دلاور مرد عالم هستی 

با یاد خداوند کریم و سبحان
امروز حقیقت وجود است خدا

* * *

ای خدا پارسایان را دلیل
کن عنایت بر همه دلدادگان

* * *

 

 

با نام همان که کارها کرد آسان
در راه حقیقت خداوند بمان

* * *

ای وجود پاک و یکتا، بی‌بدیل
کن تو ما را شامل لطف جمیل

* * *

 

حمد و ثنا از لبم سزای خدا شد
هستی و موجود هر چه هست فنا شد
کودک خرد خرد کجا و کمالش
او متعالی و بی نظیر و تعالی
در خور پندار نیست ذات و صفاتش
رو تو ایا بنده عبد پاک خدا شو
بنده چکارش بکار داور یکتا
دست تولا بزن به درگه پاکش
خالق امکان زکار بنده چه سودش
عشق اگر خواهی احتشام به خالق

 

غیر خدا هر چه در دل است رها شد
غیر وجودش که باقی است و بقا شد
مرتبت او کجا و عقل کجا شد
واحد و یکتا و داور است و خدا شد
واقف اسرار این و آن و اعلا شد
غیر از این گر شدی خطای خطا شد
گر که چنان شد ز راه عشق جدا شد
خالق هستی ز بنده زود رضا شد
بنده نیاز است به درگهش چو گدا شد
درگه او پاک عشق پاک سزا شد